یکی از موضوعاتی که ذهن رهبران کسب‌وکار را همیشه به خود مشغول می‌کند این است که نمی‌دانند چه مرزهایی باید بین روابط خود با کارمندان ایجاد کنند و نزدیک شدن به کارمندان تبدیل به موضوع ترسناکی برای آن‌ها شده است. البته این موضوع کاملا عادی است زیرا کارمندان یک شرکت هر روز یکدیگر را می‌بینند و مخصوصا زمانی که در یک استارتاپ مشغول به کار باشند حتی ممکن است با همکاران بیشتر از اعضای خانواده‌ی خود در ارتباط باشند. ممکن است به‌عنوان یک کارآفرین با خودتان فکر کنید این افراد شخصیت خوبی دارند، بامزه هستند، سخت کار می‌کنند و به مسئولیت‌های خود اهمیت می‌دهند؛ پس ایرادی ندارد اگر با آن‌ها مانند دوستان صمیمی خود رفتار کنید. اما نکته‌ای که باید به آن توجه داشته باشید این است که شما رئیس آن‌ها هستید نه دوستشان.

 

در چنین شرایطی ایجاد مرزهای مشخص برای روابط بسیار سخت است. این افراد کارمند شرکت هستند و باید شناخت خوبی از آن‌ها داشته باشید. بدانید چه اهدافی در زندگی دارند و نقاط قوت و ضعفشان چیست. شما رئیس آن‌ها هستید و احتمالا در جریان مشکلات خانوادگی و موضوعاتی که شاید چندان با کار مرتبط نباشند قرار خواهید گرفت. رئیس هر شرکت رابطه‌ی خاصی با هر یک از کارمندان خود دارد و این بسیار طبیعی است اما چگونه می‌توان این روابط را در حد معمول نگه داشت و از نزدیک شدن به کارمندان جلوگیری کرد؟

کیم اسکات (Kim Scott)، هم‌بنیان‌گذار شرکت Radical Candor، شرکتی فعال در زمینه‌ی توسعه‌ی روابط کاری می‌گوید: «شما روانشناس نیستید و نیازی نیست در جریان جزئی‌ترین اتفاقات روزمره‌ی کارمندان خود قرار بگیرید. رهبران حرفه‌ای سعی می‌کنند در قالب یک چهارچوب مشخص به شناخت بهتری از کارمندان خود برسند.» سعی کنید مرز مشخصی بین زندگی شخصی و زندگی کاری خود ایجاد کنید. شما و کارمندانتان می‌توانید بسیار صمیمی باشید و حتی بعد از ساعت کاری با یکدیگر تفریح کنید اما به‌عنوان مثال آخر هفته‌ها و ایام تعطیل را برای خودتان نگه دارید و خیلی راحت به درخواست آن‌ها مبنی بر با هم بودن در این ایام پاسخ منفی بدهید.

راه‌های انگیزه بخشی احساسی به کارمندان
مشاهده

 

فراموش نکنید که بدون شک بنا بر دلایل خاصی شما رهبر شرکت هستید و آن‌ها کارمند شما شده‌اند و مرزهایی که در روابط تعیین می‌شوند از انسان‌ها محافظت می‌کنند. باورهای انسان‌ها با یکدیگر تفاوت دارد و هر شخصی ممکن است اوقات فراغت خود را به یک شکل خاص سپری کند. گاهی اوقات دانستن این تفاوت‌ها روی قضاوت افراد تأثیر می‌گذارد و باعث می‌شود دیدگاهشان نسبت به یکدیگر عوض شود. به‌عنوان مثال رئیسی که می‌بیند کارمندش در ساعات بعد از کار در انجام یکسری کارها زیاده‌روی می‌کند نمی‌تواند مانند گذشته به او اعتماد کرده و این موضوع ممکن است به بهای از دست شغل کارمند تمام شود.